درس 14
پاسخ گوش کن و بگو
قصه ( صدای سکه ) را با دقت گوش دهید و سپس درباره ی پرسش های زیر، گفت و گو کنید.
1 - داستان با چه جمله هایی آغاز شده بود؟
» یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
2 - این داستان در چه مکان هایی اتّفاق افتاده است؟
» جنگل، شهر، بازار .
3 - هنگام شکستن هیزم ها توسط هیزم شکن، مردی که به دنبال او بود، چه می گفت؟
» آه.
4 - هیزم شکن چه تصوری درباره ی مرد بیکار داشت؟
» فکر می کرد او دیوانه است.
5 - چرا مرد بیکار از هیزم شکن تقاضای مزد کرد؟
» می گفت تو هر بار که هیزم می شکستی من از ته دل می گفتم آه.
6 - چرا مرد بیکار، هیزمشکن را نزد قاضی برد؟
» چون از او طلب مزد کرد و هیزم شکن زیر بار نرفت.
7 - قاضی پس از شنیدن سخنان آن مرد، از هیزم شکن خواست تا چه چیزی را به او بدهد؟
» سکه هایی که از فروش هیزم ها به دست آورده بود.
8 - پس از آنکه قاضی سکه ها را بر زمین ریخت، مرد بیکار چه گفت؟
» قاضی به او گفت از فروش هیزم ها به دست آورده بود.
9 - قاضی در پاسخ به پرسش مرد بیکار، که چرا به جای سکه باید صدای سکه نصیب او شود، چه گفت؟
» قاضی گفت: کسی که برای هیزم شکستن فقط می گوید: آه، مزدش می شود صدای سکه .
10 محتوای این داستان، با کدام ضرب المثل، تناسب ندارد؟
» از کوزه همان برون تراود که در اوست.
برچسب ها :
پایه پنجمپنجم دبستانپنجم ابتداییپنجم دبستانفارسی پنجمفارسیپاسخ فارسی پنجمجواب فارسیپاسخ گوش کن و بگو