درس 13
حكايت - عمرِ گرانمایه
واژگان مهم:
گرانمایه: باارزش
زرّین: طلایی، چیزی که از زر ساخته شده یا به رنگ زر است.
خدمت کردن: انجام دادن کار، تعظیم کردن
تفته: داغ، گداخته، گرم
باری: خلاصه، به هر حال
صرف کردن: خرج کردن
توانگر: ثروتمند
صیف: تابستان
درویش: تهیدست
شِتا: زمستان، فصل سرما
مَشقّت: سختی، رنج
خیره: بی پروا، گستاخ، لجباز
مَذلّت: خواری، پستی
دوتا: خمیده
معنی متن:
دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
معنی: دو برادر بودند که یکی برای پادشاه کار می کرد و در خدمت او بود و یکی دیگر با نیروی خودش کار میکرد و زندگی اش را می گذراند.
نان: وسیله ی گذراندن زندگی، غذا
باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن بِرَه ی؟
معنی: خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت که: چرا تو خدمت و چاکری پادشاه را انجام نمی دهی تا از رنج و سختی کار کردن رها شوی؟
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
معنی: گفت چرا تو کار و تلاش نمی کنی تا از خواری و پستیِ خدمت کردن به پادشاه نجات یابی؟ زیرا انسان های خردمند گفته اند: از دسترنج خود خوردن و زندگی کردن و روزی به دست آوردن بهتر است از در خدمت پادشاه بودن و چاکری و فرمانبُرداری او کردن.
نکته های آرایه ای: کمر بستن: به کنایه آماده ی خدمت بودن / نشستن و ایستادن: تضاد
مفهوم: تأکید دارد به خود متّکی بودن و قناعت (= قانع و خرسند بودن)
به دست آهنِ تَفته کردن خمیر *** بِه از دست بر سینه، پیش امیر
معنی: آهن داغ را نرم کردن و رنج و سختی آن را تحمّل کردن بهتر از تعظیم کردن در مقابل پادشاهان است.
نکته ی دستوری: آهن تفته ← ترکیب وصفی
نکته ی آرایه ای: دست بر سینه داشتن: کنایه از خدمت کردن و تعظیم نمودن
عمر گرانمایه در این صرف شد *** تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
معنی: عمر با ارزشِ من به خاطر فکر کردن به اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم، هدر رفت.
ای شکم خیره، به نانی بساز *** تا نکنی پُشت به خدمت، دوتا
معنی: ای شکم بی شرم و گستاخ به لقمه نانی قناعت کن تا اینکه مجبور نباشی در برابر دیگران تعظیم و خدمت کنی.
نکته های آرایه ای: شکم خیره، جان بخشی است / پشت دو تا کردن: به کنایه، تعظیم و خدمت کردن.
پیام درس
سعدی در این حکایت به انسانها سفارش می کند که: سعی و تلاش بکنند و به خود متّکی باشند و در زندگی، استقلال داشته باشند؛ زیرا نیاز به دیگران سببِ پستی و خواری می شود. انسان می تواند با استقلال و تلاش در زندگی خود به ارزش و اعتبار برسد.
برچسب ها :
پایه ششمششم دبستانششم ابتداییششمفارسی ششمفارسیمعنی و مفهوممعنی کلماتکلمات مهملغات مهمکلماتلغاتواژه ها