گام به گام عربی پایه نهم
اَلدَّرْسُ الْعاشِر - درس دهم
اَلْأَمانَةُ - امانت
أرَاد مُسافِرٌ تَسليمَ نُقودِەِ إلَی شَخصٍ أمينٍ. فَذَهَبَ إِلَی قاضي بَلَدِەِ وَ قالَ لَهُ:
مسافری خواست پول هایش را به شخص امانت داری بدهد. پس به سوی قاضی شهر رفت و به او گفت:
«إِنّي سَوفَ أُسافِرُ وَ أُريدُ تَسليمَ نُقودي عِندَكَ أَمانَةً وَ سَوفَ أَستَلِمُها مِنْكَ بَعدَ رُجوعي.»
«مسافرت خواهم کرد و میخواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشتنم از تو پس خواهم گرفت.»
فَقالَ الْقاضي: «لا بَأْسَ، اِجْعَلْ نُقودَكَ فِي ذٰلِكَ الصُّندوقِ.» فَوَضَعَ الرَّجُلُ نُقودَەُ فِي الصُّندوقِ.
قاضی گفت: «اشکالی ندارد، پولت را در آن صندوق بگذار.» و مرد پول هایش را در صندوق گذاشت.
وَ لَمّا رَجَعَ مِنَ السَّفَرِ؛ ذَهَبَ عِندَ الْقاضي وَ طَلَبَ مِنهُ الْأَمانَةَ، فَقالَ الْقاضي: «إنّي لا أَعْرِفُكَ.»
و وقتی که از سفر برگشت؛ نزد قاضی رفت و امانت را از او خواست. قاضی به او گفت:«من تو را نمیشناسم.»
حَزِنَ الرَّجُلُ فَذَهَبَ إلَی حاکِمِ الْمَدينَةِ و شَرَحَ لَهُ الْقَضيَّةَ. فَقالَ الْحاکِمُ:
آن مرد ناراحت شد و نزد حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد. پس حاکم گفت:
«سَيَأْتي القاضي إِلَيَّ غَداً؛ فَادْخُلْ عَلَينا فِي الْمَجلِسِ وَ اطْلُبْ أَمانَتَكَ مِنْهُ.»
«فردا قاضی نزد من خواهد آمد، در مجلس ما وارد شو و امانتت را از او بخواه.»
وَ فِي الْيَومِ التّالي عِندَما جاءَ الْقاضي إِلَی الْحاکِمِ، قالَ لَه الْحاکِمُ:
و در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد، حاکم به او گفت:
«إِنّي سَوفَ أُسافِرُ إِلَی الْحَجِّ في هذَا الشَّهرِ وَ أُريدُ تَسليمَ أُمورِ الْبِلادِ إِلَيكَ لِأَنّي ما رَأَيْتُ مِنْكَ إلَّا الْأَمانَةَ.»
«من در همین ماه به سفر حج سفر خواهم کرد و میخواهم امور کشور را به تو بسپارم چون من از تو جز امانتداری ندیدهام.»
وَ في هذَا الْوَقتِ دَخَلَ صاحِبُ الْأمانَةِ وَ سَلَّمَ عَلَيهِما وَ قالَ:
و در این هنگام صاحب امانت وارد شد و به آنها سلام کرد و گفت:
«أَيُّهَا الْقاضي، إِنَّ لي أَمانَةً عِندَكَ. وَضَعْتُ نُقودي عِندَكَ.»
«ای قاضی، امانتی نزد تو دارم. پول هایم را نزد تو گذاشتهام.»
قالَ الْقاضي:«هذا مِفتاحُ الصُّندوقِ. اِسْتَلِمْ نُقودَكَ.»
قاضی گفت:«این کلید صندوق است. پولت را تحویل بگیر.»
بَعدَ يَومَينِ ذَهَبَ الْقاضي عِندَ الْحاکِمِ وَ تَکَلَّمَ مَعَهُ حَولَ ذٰلِكَ الْمَوضوعِ. فَأَجابَ الْحاکِمُ:
بعد از دو روز قاضی نزد حاکم رفت و با او دربارۀ آن موضوع صحبت کرد. حاکم جواب داد:
«أيُّهَا الْقاضي، مَا اسْتَرجَعْنا أَمانَةَ ذٰلِكَ الرَّجُلِ إلّا بَعدَما أَعْطَيْناكَ کُلَّ الْبِلادِ؛ فَبِأَيِّ شَيءٍ نَسْتَرْجِعُ الْبِلادَ مِنْكَ؟!» ثُمَّ أَمَرَ بِعَزْلِهِ.
«ای قاضی، امانت آن مرد را از تو پس نگرفتم مگر بعد از این که همهٔ کشور را به تو دادیم، پس با کدام چیز کشور را از تو پس بگیریم؟!» سپس دستور به برکناری او داد.
قالَ رَسولُ اللهِ (ص):
لا تَنْظُروا إلَی کَثْرَةِ صَلاتِهِم وَ صَومِهِم وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ ... وَلكِنِ انْظرُوا إلَی صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الْأَمانَةِ.
رسول خدا (ص) فرمود:
«به زیادی نمازشان و روزه شان و زیادی حج نگاه نکنید...، ولی به راستگویی و امانتداریشان نگاه کنید.»
با توجّه به متن درس، درستی يا نادرستی جملههای زير را معلوم کنيد.
1- کانَ الْقاضي يَکْذِبُ. درست
2- أَمَرَ الْحاکِمُ بِعَزْلِ الْقاضي. . درست
3- وَضَعَ الْمُسافِرُ نُقودَهُ عِندَ الْحاکِمِ. نادرست
4- قَدَرَ الْحاکِمُ عَلََی اسْتِرجاعِ الْأَمانَةِ. درست
5- بَعدَ أُسبوعَينِ ذَهَبَ الْقاضي عِندَ الْحاکِمِ. نادرست
برچسب ها :
پایه نهمعربی نهمنهمگام به گام نهمگام به گام عربی نهمعربی نهم درس دهماَلْأَمانَةُامانت