معنی و مفهوم درس 15
میوه ی هنر
آن قصّه شنیدید که در باغ، یکی روز *** از جورِ تَبر، زار بنالید سپیدار
معنی: آیا آن داستان را شنیده اید که روزی در باغ، درخت سپیدار به خاطرِ ظلم و ستمِ تبر ناله و زاری می کرد.
نکته ی آرایه ای: جورِ تبر و بنالید سپیدار: جان بخشی به اشیا
نکته ی دستوری: آن قصّه: مفعول / زار: قید / سپیدار: نهاد / باغ و جور: متمّم
کز من نه دگر بیخ و بُنی ماند و نه شاخی *** از تیشه ی هیزم شکن و ارّه ی نجّار
معنی: از دستِ تبر هیزمشکن و ارّهی نجّار، دیگر برای من ریشه و شاخهای باقی نمانده است.
گفتش تبر آهسته که جُرم تو همین بس *** کاین موسم حاصل بُوَد و نیست تو را بار
معنی: تبر آهسته به سپیدار گفت که گناه تو این است که اکنون زمان میوه دادن است امّا تو میوه و حاصلی نداری.
نکته ی آرایه ای: گفتنِ تبر: تشخیص
تا شام، نیفتاد صدای تبر از گوش *** شد توده در آن باغ، سحر، هیمه ی بسیار
معنی: تا شب، صدای تبر، شنیده میشد و صبح هنگام، هیزم بسیاری در باغ جمع شده بود.
نکته ی دستوری: «تا» در مصراع اوّل، چون فاصله ی زمان را می رساند، حرف اضافه است نه حرف ربط. بنابراین، شام متمّم می باشد. / آن باغ: متمّم
دهقان چو تنور خود از این هیمه برافروخت *** بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار
معنی: وقتی که کشاورز، تنورِ خود را با این هیزم، روشن کرد، سپیدار گریه کرد و دوباره گفت ....
نکته ی آرایه ای: گریستن سپیدار: آدم نمایی (شخصیّت بخشی)
نکته ی دستوری: دهقان: نهاد / تنور: مفعول / هیمه: متمّم / برافروخت: فعل پیشوندی
نکته ی ادبی: بیتهای 5 و 6 با هم موقوف المعانی هستند.
آوَخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی *** اندام مرا سوخت چنین ز آتشِ اِدبار
معنی: افسوس که هیزم شدم و روزگارِ آتش افروز، تن مرا با آتش بدبختی سوزاند.
نکته ی آرایه ای: آتشگر گیتی: تشبیه (گیتی(جهان) مانند آتشگر است.). آتش ادبار: تشبیه (ادبار مانند آتش است.)
نکته ی دستوری: آوَخ: شبه جمله و یک جمله است. / آتشگر گیتی: مضاف و مضافالیه (ترکیب اضافی) /آتش: متمّم / اِدبار: مضافالیه / اندام مرا: مفعول
خندید برو شعله، که از دست که نالی *** ناچیزی تو، کرد بدین گونه تو را خوار
معنی: شعله به سپیدار خندید که از دست چه کسی شکایت میکنی؟ بیارزش بودن تو، تو را اینگونه، پَست و حقیر کرد.
نکته ی آرایه ای: خندیدن شعله: جانبخشی (آدم نمایی یا تشخیص)
نکته ی دستوری: نالی (= می نالی) مضارع اخباری / خندید و کرد: ماضی ساده
آن شاخ که سر برکشد و میوه نیارد *** فرجام، به جز سوختنش نیست سزاوار
معنی: آن شاخه ای که رُشد کند و بزرگ شود و میوه ندهد، سرانجام، فقط سزاوار سوختن و نابودی است.
نکته ی آرایه ای: سربرکشیدن: کنایه از رشد کردن و بزرگ شدن
نکته ی دستوری: میوه: مفعول / فرجام: قید
جز دانش و حکمت نبوَد میوه ی انسان *** ای میوه فروش هنر، این دکّه و بازار
معنی: حاصل و ثمرهی انسان، علم و دانش است؛ بنابراین ای انسانی که هنر و دانش اندوختهای، اکنون زمان نشان دادن علم و هنر فرا رسیده است.
نکته ی ادبی: منظور از «میوه ی انسان» همان علم و دانش است که نتیجه و ثمره ی موفّقیّت انسان می باشد
- دکّه و بازار، محل عرضه و فروش کالا است و منظور شاعر این است که الان زمان آشکار کردنِ علم و هنر است.
از گفته ی ناکرده و بیهوده چه حاصل *** کردار نکو کن، که نه سودیست ز گفتار
معنی: سخنِ بدون عمل و بیهوده، فایده ای ندارد. رفتار شایسته و خوب انجام بده که سخن بی عمل، سودی ندارد.
نکته ی دستوری: در مصراع اوّل، فعل حذف شده است. / گفته ی ناکرده و بیهوده: موصوف و صفت
آسان گذرد گر شب و روز و مَه و سالت *** روز عمل و مزد، بُوَد کارِ تو دشوار
معنی: اگر در دنیا، زندگی تو به آسانی و بدون تلاش، سپری شود، در روز پاداش گرفتن برای دیدن نتیجه ی عمل، کار تو سخت می شود؛ یعنی، به پاداش خوب نخواهی رسید.
نکته ی آرایه ای: آسان و دشوار: تضاد / شب و روز : تضاد
توجه : «سالت» یعنی سالِ تو
توضیح بیشتر
قالب قطعه: شعری است که مصراع های دوم همه ی بیتهای آن همقافیه هستند. حدّاقل بیتهای قطعه، دو بیت است؛ امّا حداکثر آن مشخّص نشده است.
پیام درس
انسان باید در کسب علم و دانش، تلاش کند و بعد از اینکه علم و دانش را به دست آورد، به آن عمل کند. در اینصورت است که علم و دانش، ارزش پیدا می کند.
به قول سعدی:
سعدیا! گرچه سخن دان و مصالح گویی *** به عمل کار برآید به سخندانی نیست
پروین این شعر را به صورت مناظره، بین «سپیدار» و «تبر» سروده است و با آرایه ی «تشخیص » آن را بیان کرده است. یعنی سپیدار نماد انسانهایی است که به دنبال سعی و تلاش و عمل نمی روند.
برچسب ها :
پایه ششمششم دبستانششم ابتداییششمفارسی ششمفارسیمعنی و مفهوممعنی شعرمیوه ی هنر