في السّوقِ
در بازار
أیْنَ ذَهَبْتِ یا أُمَّ حَميدٍ؟
ای مادر حمید کجا رفتی؟
ذَهَبْتُ إلَی سوقِ النَّجَفِ.
به بازار نجف رفتم
هَلِ اشْتَرَيْتِ شَيئاً؟
آیا چیزی خریدی
نَعَمْ؛ اشْتَرَيْتُ هِذِه الْمَلاِبسَ النِّسائيَّة.
:بله این لباس های زنانه را خریدم
مَلاِبسُ جَمیلةٌ! أَ ذَهَبْتِ وَحْدَكِ ؟
لباس های زیبایی است آیا تو به تنهایی رفتی ؟
لا؛ ذَهَبْتُ مَعَ صَديقاتي.
نه با دوستانتم رفتم
کَيفَ کانَت الْمَلاِبسُ ؟
لباس ها چطور بود ؟
رَخيصَةً أَمْ غاليَةً؟
ارزان بود یا گران ؟
مِثلَ إیران.
مثل ایران .
لا فَرقَ. لکِنِ اشْتَرَيْنا.
فرقی نیست. ولی خریدم
- فَلماذَا اشْتَرَیْتُنَّ؟
پس چرا خریدید؟
- اشْتَرَیْنا للْهَديَّة.
برای هدیه خریدم
- ماذَا اشْتَرَیْتِ؟
چه چیزی خریدی ؟
- فُسْتاناً وَ عَباءَةً.
پیراهن زنانه و چادر
- مَبْروكٌ. في أمانِ اللِّه
مبارک باشد . خدا حافظ
- شُکْراً جَزيلاً. مَعَ السَّلامَة.
بسیار متشکرم. به سلامت
- أیْنَ ذَهَبْتَ یا أَبا حميدٍ؟
ای پدر حمید کجا رفتی ؟
- ذَهَبْتُ إلَی سوقِ النَّجفِ.
به بازار نجف رفتم
- هَلِ اشْتَرَيتَ شَيْئاً؟
آیا چیزی خریدی ؟
نَعَمْ؛ اشْتَرَيْتُ هِذِه الْمَلاِبسَ الرِّجاليَّةَ.
بله، این لباس های مردانه را خریدم .
- مَلاِبسُ جَمیلةٌ!
لباس های زیابیی است!
أَذَهَبْتَ وَحْدَكَ؟
- آیا تو به تنهایی رفتی ؟
لا؛ ذَهَبْتُ مَعَ أَصْدِقائي.
نه، با دوستانم رفتم.
- کَيْفَ کانَت الْمَلاِبسُ؛
لباس ها چطور بود ؟
رَخيصَةً أَمْ غاليَةً؟ -
ارزان بود یا گران ؟
مِثلَ إیران. لا فَرقَ.
مثل ایران.
لکِنِ اشْتَرَيْنا.
فرقی نیست. ولی خریدم .
- فَلماذَا اشتَرَیْتُمْ؟
پس چرا خریدی
- اشْتَرَیْنا للْهَديَّة.
برای هدیه خریدم .
- ماذَا اشْتَرَیْتَ؟
چه چیزی خریدی
- قَميصاً و سِرْوالاً.
پیراهن و شلوار
- مَبْروكٌ. في أمانِ اللِّه
مبارک باشد خداحافظ
- شُکْراً جَزيلاً.
بسیار متشکرم .
مَعَ السَّلامَة
به سلامت .
برچسب ها :
پایه هفتمعربی هفتمهفتمگام به گام هفتمگام به گام عربی هفتماَلدَّرْسُ الْخامِسُدرس پنجمفِي السّوقِدربازار