درس چهارم - التَّجرِبَةُ الْجَدیدَةُ / تجربه جدید
کانَ فَرَسٌ صَغیرٌ مَعَ أُمِّهِ فی قَریَةٍ.
اسب کوچکی بامادرش درروستایی بود.
قالَتْ أُمُّ الْفَرَسِ لِوَلَدِها:
مادراسب به فرزندش(پسرش)گفت:
نَحنُ نَعیشُ مَعَ الْإنسانِ وَ نَخدِمُهُ؛
ماهمراه باانسان(آدمی)زندگی می کنیم وبه او خدمت می کنیم.
لِذا أطلُبُ مِنْکَ حمَلَ هٰذِهِ الْحَقیبَةِ إلَی الْقَریَةِ الْمُجاوِرَةِ.
بنابراین ازتومی خواهم این کیف رابه روستای همسایه(مجاور)ببری.
هوَ یَحمِلُ الْحَقیبَةَ وَ یَذْهَبُ إلَی الْقَریَةِ الْمُجاوِرَةِ.
اوکیف را می برد وبه روستای مجاور می رود.
فی طَریقِهِ یُشاهِدُ نَهْراً .
درراه رودخانه ای را می بیند.
یَخافُ الْفَرَسُ وَ یَسألُ بَقَرَةً واقِفَةً جَنْبَ النَّهرِ:
اسب می ترسد وازگاوماده ای که درکناررودخانه ایستاده است می پرسد:
هَلْ أقدِرُ عَلَی الْعُبورِ؟
آیا می توانم رد بشوم(آیا قادربه عبور کردن هستم؟)
الْبَقَرَةُ تَقولُ : «نَعَم؛ لَیسَ النَّهْرُ عَمیقاً. »
گاوماده می گوید:بله،رودخانه عمیق نیست.
یَسْمَعُ سِنجابٌ کَلامَهُما وَ یَقولُ:
سنجاب سخنشان(سخن آن دو) رامی شنود ومی گوید:
لا؛ أیُّهَا الْفَرَسُ الصَّغیرُ، أنتَ سَتَغرَقُ فِی الْماءِ،
خیر،ای اسب کوچک،تودرآب غرق خواهی شد.
هٰذَا النَّهرُ عَمیقٌ جِدّاً. عَلَیْکَ بِالرُّجوعِ . أ تَفهَمُ ؟
این رودخانه بسیار عمیقی است.باید برگردی(برتولازم است برگردی).آیا می فهمی؟
وَلَدُ الْفَرَسِ یَسمَعُ کَلامَ الْحَیَوانَینِ وَ یَقولُ فی نَفْسِهِ
:فرزنداسب سخن بین دوحیوان را می شنود وبا خودش می گوید:
ماذا أفعَلُ یا إلٰهی؟
ای خدای من!چه کار کنم؟
فَیَرْجِعُ إلی والِدَتِهِ وَ یَبْحَثُ عَنِ الْحَلِّ
.پس به پیش مادرش برمی گردد ودنبال راه حل می گردد.
الْأُمُّ تَسْألُهُ: « لِماذا رَجَعْتَ؟!
مادراز اومی پرسد:برای چه برگشتی؟
یَشرَحُ الْفَرَسُ الْقِصَّةَ وَ تَسمَعُ الْأُمُّ کَلامَهُ.
اسب داستان راتوضیح(شرح) می دهد ومادر سخنش رامی شنود.
الْأُمُّ تَسألُ وَلَدَها:«ما هوَ رَأیُکَ؟
مادرازفرزندش می پرسد:نظر توچیست؟
أ تَقْدِرُ عَلَی الْعُبورِ أمْ لا؟
آیا می توانی عبوری کنی؟یا نه؟
مَنْ یَصْدُقُ؟ وَ مَنْ یَکْذِبُ؟
چه کسی راست می گوید؟وچه کسی دروغ می گوید؟
ما أجابَ الْفَرَسُ الصَّغیرُ عَنْ سؤالِها
اسب کوچک به سئوالش پاسخ نداد.
.لٰکِنَّهُ قالَ بَعدَ دَقیقَتَینِ:
ولی اوبعدازدودقیقه گفت:
الْبَقَرَةُ تَصدُقُ وَ السِّنجابُ یَصدُقُ أیضاً. الْبَقَرَةُ کَبیرَةٌ وَ السِّنْجابُ صَغیرٌ. کُلٌّ مِنهُما یَقولُ رَأیَهُ. فَهِمتُ الْمَوضوعَ .
گاو ماده راست می گوید وهمچنین سنجاب راست می گوید گاوبزرگ است وسنجاب کوچک.هر یک ازآنان نظرش را می گوید.موضوع را فهمیدم
یَفهَمُ الْفَرَسُ الصَّغیرُ کَلامَ أُمِّهِ وَ یَذهَبُ إلَی النَّهرِ وَ یُشاهِدُ الْبَقَرَةَ وَ السِّنجابَ مَشغولَینِ بِالْجَدَلِ.
اسب کوچک سخن مادرش را می فهمد وبه رودخانه می رودو گاو وسنجاب را درحال بحث(مشغول به جر وبحث) می بیند.
البَقَرَةُ: «أنا أصدُقُ وَ أنتَ تَکذِبُ. »
گاو:من راست می گویم وتودروغ می گوئی.
السِّنجابُ: «لا؛ أنَا أصدُقُ وَ أنتِ تَکذِبینَ»
سنجاب:من راست می گویم وتودروغ می گوئی.
یَعبُرُ الْفَرَسُ ذٰلِکَ النَّهرَ بِسُهولَةٍ ثُمَّ یرَجِعُ وَ یَفرَحُ لِلتَّجرِبَةِ الْجَدیدَةِ.:
اسب ازآن رودخانه عبور به آسانی می کند سپس برمی گردد وبخاطرتجربه جدید خوشحال می شود.
تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعینَ سَنَةً.
رَسولُ اللّهِ صل الله علیه وسلم:یک ساعت فکرکردن بهترازهفتادسال عبادت است.
برچسب ها :
عربی هشتمپایه هشتمترجمه عربی هشتمالتَّجرِبَةُ الْجَدیدَةُتجربه جدیدداور گیتی نورد