اَلدَّرْسُ الْخامِسُ - درس پنجم
اَلصَّداقَةُ - دوستی
«أَسْرين» طالِبَةٌ فِي الصَّفِّ الثّاني الْمُتَوَسِّطِ. هيَ جاءَتْ مِنْ «سَنَندَج» إلَی «طهران». هيَ طالِبَةٌ جَديدَةٌ فِي الْمَدرَسَةِ وَ بَقِيَتْ مُدَّةَ أُسبوعَينِ وَحيدَةً.
«اسرین» دانشآموزی در کلاس دوم متوسطه است. او از «سنندج» به «تهران» آمده است. او دانشآموز جدیدی در مدرسه است و به مدت دو هفته تنها ماند.
فِي الأسُبوعِ الثّالِثِ في يَْومِ السَّبْتِ جاءَتْ إلَیها إحْدَی زَميلاتِها بِاسْمِ «آیلار» وَ بَدَأَتْ بِالْحِوارِ مَعَها في ساحَةِ الْمَدرَسَةِ.
در هفتهٔ سوم، روز شنبه یکی از همکلاسیهایش به اسم «آیلار» به سویش آمد. و در حیاط مدرسه با او شروع به صحبت کرد.
اَلْحِوارُ بَيْنَ الطّالِبَتَينِ «آیلار» وَ «أَسْرین»
گفتوگو میان دو دانشآموز «آیلار» و «اسرین»
- کَيفَ حالُكِ؟
- حالت چطور است؟
- الْحَمدُ لِلّهِ؛ جَيِّدَةٌ وَ کَيفَ أنتِ؟
- خدا را شکر؛ خوبم حال تو چطوری؟
- أنَا بِخَيرٍ. مَا اسْمُكِ؟
- من خوبم، اسم تو چیست؟
- اِسْمي أَسرين.
- اسمم اسرین است.
- اِسمٌ جَميلٌ. ما مَعْناهُ؟
- اسم زیبایی است. معنی آن چیست؟
- «أسْرین» بِالْکُرديَّةِ بِمَعنَی الدَّمْع. وَ مَا اسْمُكِ؟
- أسرین به زبان کردی یعنی اشک، اسم تو چیست؟
- اِسمي آيلار.
- نامم آیلار است.
- ما مَعنَی اسْمِكِ؟
- معنی اسم تو چیست؟
- آيلار بِالتُّرکيَّةِ بِمَعنَی الْأَقْمارِ.
- آیلار به زبان ترکی به معنای ماهها است.
- اِسْمٌ جَميلٌ جِدّاً وَ مَعناهُ جَميلٌ أَيضاً.
- اسم خیلی زیبایی است و معنای آن هم زیباست.
- مِنْ أَيِّ مَدينَةٍ أنتِ؟
- تو اهل کدام شهری هستی؟
- أنَا مِنْ سنندج. أَ أَنتِ مِنْ طهران؟
- من اهل سنندج هستم آیا تو اهل تهران هستی؟
- لا؛ أنَا مِنْ تبريز وَ ساکِنَةٌ هُنا.
- نه، من تبریزیم و اینجا ساکنم.
- فَأَنتِ مِثْلي أَیضاً.
- پس تو هم مثل من هستی.
- لِماذا جِئْتُم إلَی طهران؟
- برای چه به تهران آمدید؟
- لَِأَنَّ والِدي في مُهِمَّةٍ إداريَّةٍ .
- برای اینکه پدرم مأموریت اداری دارد.
- کَمْ سَنَةً مُهِمَّةُ والِدِكِ؟
- مأموریت پدرت چند سال است؟
- سَنَتَينِ.
- دو سال.
- أينَ بَيتُکُم؟
- خانهتان کجاست؟
- في ساحَةِ خُراسان.
- در میدان خراسان.
- عَجَباً. بَيتُنا في نَفْسِ الْمَکانِ.
- عجیب است. خانه ما هم همان جاست.
- أَ تَصدُقينَ؟!
- آیا راست میگویی؟
- نَعَم؛ بِالتَّأکيدِ؛ مَتَی جِئْتُم؟
- بله؛ البته؛ کی آمدید؟
- جِئْنا قَبْلَ شَهْرٍ.
- یک ماه قبل آمدهایم.
- فَنَحنُ جارَتانِ وَ زَميلَتانِ.
- پس ما دو همسایه و همکلاس هستیم.
- فَکَيفَ ما رَأَيْتُكِ حَتَّی الْآنَ؟
- پس چگونه من تا الان تو را ندیدهام.
- عَجيبٌ. ما مِهنَةُ أَبيكِ؟
- عجیب است. شغل پدرت چیست؟
- هوَ مُهَندِسٌ.
- او مهندس است.
- هَلْ تَأتينَ إلَی بَيتِنا؟
- آیا به خانه ما میآیی؟
- بکُِلِّ سُرور.ٍ
- با کمال میل
- مَتَی؟
- کی (چه موقع)؟
- بَعدَما يَسمَحُ لي والِدي وَ تَقبَلُ والِدَتي.
- بعد از اینکه پدرم به من اجازه دهد و مادر هم قبول کند.
- وَ هَلْ يَأْتي أَبوكِ؟ وَ هَلْ تَأْتي أُمُّكِ؟
- آیا پدرت میآید؟ آیا مادرت میآید؟
- إِنْ شاءَ اللّهُ. سَأَسْأَلُهُما.
- اگر خدا بخواهد. از آن دو خواهم پرسید.
اَلْغَريبُ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَبيبٌ. الْإمامُ عَليٌّ (ع)
غریب (تنها) کسی است که دوستی ندارد.
برچسب ها :
پایه هشتمعربی هشتمهشتمگام به گام هشتمگام به گام عربی هشتماَلصَّداقَةُدوستی